تعریفی دقیق، واضح و شفاف از موفقیت در کارآفرینی داشته باشید
داستان موفقیت
کودک پس از بارها زمین خوردن و بلند شدن، بالاخره می ایستد. او بر روی دو پای خود راه می رود. پدر و مادر او را بارها تشویق می کنند تا پس از بارها زمین خوردن، او بتواند بدون کمک دیگران راه برود. پس از راه رافتن چند قدم به طور متوالی، پدر و مادر برای کودک دست می زنند و میگویند: موفق شدی، باریکلا پسرم.
پسر بچه بعد از بارها تلاش و آزمایش، توانست با ابزارآلات پیش پا افتاده و مواد اولیه دست دوم و کهنه، ماکت یک ساختمان را برای ارائه در مدرسه آماده کند و بسازد. او بارها تلاش کرده بود تا آن را بسازد ولی نتوانسته بود. او پس از ساختن آن ماکت به خود می گوید: موفق شدم، ماکت را ساختم.
نوجوان بعد از دریافت مدرک دیپلم خود، دچار سردرگمی در انتخاب های خود می شود، او پس از دریافت مشاوره ازطرف والدین و مشاوران مدرسه تصمیم می گیرد به دانشگاه برود، یکسال زحمت و تلاش، نتیجه می دهد و در دانشگاه قبول میشود. او به خود می گوید: موفق شدم، رفتم دانشگاه.
دانشجو را تصور کنید، در طول ترم از تمام تفریحات خود می زند و درس میخواند، او مدام در حال مطالعه است به امید آنکه در انتهای ترم نمرات قبولی خود را دریافت کند. او پس ازکسب نمرات قبولی پایان ترم، به خود و دیگران می گوید: موفق شدم، قبول شدم.
جوان مدرک دانشگاه را با نمره ای خوب کسب می کند. حال باید به دنبال کاری برای خود باشد. پس مراجعه به سایت های کاریابی، موسسات کاریابی، روزنامه ها و صحبت با آشنایان و دوستان، در یک اداره مشغول به کار می شود، او پیش خود می گوید: موفق شد، کارمند شدم!!!
جوان تصمیم به ازدواج می گیرد، افراد زیادی را به او معرفی کردند، اما او عاشق همکارش شده است. پس از رفت و آمادهای فراوان به خانه آن دختر، با او ازدواج می کند، او به خود می گوید: موفق شدم، با دختر مورد علاقه ام ازدواج کردم.
جوان متاهل و کارمند، پس از سالها کسب تجربه به عنوان یک کارشناس در کار خود، به دنبال ترفیع پست و مقام خود است. در پست و جایگاه کنونی تلاش میکند که توانمندیهای خود را به عرضه نمایش قرار دهد و مدیران بالا دست را ترغیب کند که پست بالاتری به او بدهند. او مدیر یک بخش اداری می گردد. به خود می گوید: موفق شدم، مدیر شدم.
مسیر موفقیت
بسیاری از این گونه اتفاقات روزمره زندگی هر کدام از آدمها می تواند مثالی برای توضیح موفقیت باشد. هر انسانی در زندگی خود برای خود اهدافی را قرار می دهد، چه دانسته و چه نادانسته! درست است، بسیاری از انسانها برای خود اهدافی را مشخص نمی کنند و فقط گذران عمر می کنند و البته به اهداف شاید ناخواسته ای برسند که به آنها عنوان “قسمت” را میدهند. آنها نمی دانند چه کاری دارند انجام میدهند و به کجا می خواند بروند.
انسان در طول زندگی به چیزهایی دست می یابد. آنها در اصل اهداف آن شخص هستند که وقتی به آنها رسیدند می گویند موفق شدیم. اهدافی که بسیار پراکنده است و اگر آنها را به یک رودخانه تشبیه کنیم و آن را از بالا ببینیم، جوی های کوچکی را می بینیم که هر کدام به طرفی می روند و پس از گذر زمان هرکدام محو شده و دیگر اثری از آن به اصطلاح رودخانه چیزی باقی نمی ماند.
حال تجسم کنید که آن جوی های کوچک و باریک در یک نقطه به هم نزدیک شوند و تشکیل یک رودخانه دهند. آن رودخانه با قدرت بیشتری به حرکت خود ادامه می دهد و عمر آن بیشتر میشود و قطعا به هدف خود که رسیدن به دریاست، می رسد. رودخانه موفق شده است به دریا برسد، این موفقیت برنامه ریزی شده بود.
تعریف موفقیت
تعریف های متفاوتی برای موفقیت می توان تعریف کرد، به تعداد انسانهای این کره خاکی تعریف وجود دارد. درست است! هر شخصی برای خود تعریفی از موفقیت دارد. این تعریف بنا به سن و سال و موقعیت های مختلف جسمی، روحی، اجتماعی، تحصیلی و … متفاوت است.
البته در این میان افراد بسیاری هستند که تعریف های بسیار جامعی برای خود دارند، آنها صرفا موفقیت را در کسب ثروت و پول می دانند. برخی هم رسیدن به ریاست یک سازمان را موفقیت می دانند.
تمام اینها خوب است و اشکالی در آن دیده نمی شود. هرچند برخی بزرگ و جامع اند و از بزرگی آن خود شخص هم به وحشت می افتد. ولی باز هم می توان عنوان موفقیت را به آنها داد.
موفقیت هر تعریفی هم که داشته باشد، می خواهد بگوید که شما موفق هستید وقتی به هدفی از پیش تعیین شده رسیده اید.
موفقیت را لمس کنید
موفقیت هر آنچه که از دیدگاه هرشخص است باید خصوصیاتی داشته باشد. او باید بتواند آن را تعریف کند، باید بتواند آن را دقیق بیان کند، باید به وضوح و شفافیت بتواند آن را در ذهن خود تجسم کند و در نهایت آن را لمس کند. اگر این خصوصیات در تعریف موفقیت هر شخص باشد، او می توانید به آن برسید.
مهم نیست که چه چیزی را هدف قرار می دهید. مهم آن است که این خصوصیات را در آن لحاظ کنید، یعنی باید خود را ملزم کنید که اهدافتان آنها را داشته باشد تا در مسیر موفقیت قرار گیرید.
اگر ندانید گه به کجا می خواهید بروید، اگر نتوانید آن را برای خود تعریف کنید، اگر نتوانید دقیق و واضح و شفاف آن را ببینید، به آن نمی رسید. چون مسیر برای شما مشخص نیست.
گویی داخل جنگلی هستید که هیچ وسیله ارتباطی و جهت یابی برای یافتن راه وجود ندارد. حتی شما از راهکارهای طبیعی برای نجات خود مطلع نیستید تا جهت خود را بیابید. یک لحظه خود را دراین فضا تجسم کنید! قطعا نجات از این موقعیت راحت نیست و صد در صد سخت هم می باشد.
باید بتوانید قبل ازاینکه داخل همچین جنگلی گیر بیافتید، خود را به ابزارهای شناخت مسیر مجهز کنید. تا مسیرخود را به راحتی پیدا کنید و به هدف خود دست یابید.
موفقیت را داشته باشید
کارآفرینان موفق، افرادی هستند که برای خود تعریفی مشخص از موفقیت دارند. آنها می دانند که برای رسیدن به هدف و موفقیت چه کارهایی باید انجام بدهند و حتی انجام ندهند. آنها مسیر کار خود را رسم کرده اند. آنها می دانند به کجا می خواهند بروند و برسند. آنها برای رسیدن به موفقیت برنامه ریزی کرده اند. آنها می دانند که حتی برای روز خود چه کارهایی را برای رسیدن به هدف باید انجام بدهند.
– آنها می دانند موفقیت چیست، آن را تعریف می کنند.
– آنها می دانند که دقیقا به کجا می خواهند برسند.
– آنها به وضوح و شفافیت می توانند آن را ببینید و آن را لمس کنند.