ده پرسش برای طراحی و بازاریابی محصول
ده پرسش برای طراحی و بازاریابی محصول، مقالهای که در آن به این میپردازم که چگونه با مطرح کردن این ده پرسش از خود میتوانید به نتیجهای برسید که طی آن محصولی را مطابق به خواست مشتریان و به بهترین شکل ممکن به آنها معرفی نمایید.
میتوانید با مطرح کردن این ده پرسش در بین اعضای تیم در یک جلسه طوفان فکری، جوابهای بسیار مناسبی برای طراحی و معرفی هرچه بهتر محصولات و خدمات خود بیابید. قطعاً هرچقدر تعداد نظرات و جوابها پیرامون این سؤالات بیشتر باشد، بهتر میتوانید به نتایج ارزندهتری دست یابید.
این سؤالات میتواند زمانی که محصولی از پیش تولید کردهاید و یا به فکر خلق یک محصول جدید هستید به شما کمک کند تا بتوانید با نگاهی بازتر به محصول خود بنگرید و آن را تولید نمایید.
امیدوارم این ده پرسش بتواند برای طراحی و بازاریابی محصولات شما مورد استفاده قرار گیرد تا بتوانید بهترین بازدهی را از معرفی محصول خود داشته باشید.
این مقاله میتواند برای دوستانی که در زمینه استارتاپ فعالیت مینمایند میتواند بسیار مفید واقع گردد. با من همراه باشید تا به بررسی این ده پرسش بپردازیم.
1- آیا محصول ما همان چیزی است که مدنظر داشته ایم؟
معمولاً هنگامیکه میخواهید محصولی را خلق نمایید با توجه به ایدهای که دارید تصویری از پیش در ذهن خود پروراندهاید و مدام آن را بررسی مینمایید تا بتوانید به بهترین کارایی را از آن داشته باشید.
ولی در بعضی مواقع این اتفاق نمیافتد، زیرا وقتی شما چیزی را میخواهید خلق کنید به دلیل داشتن شور و اشتیاق زیاد از نتیجهای که به دست خواهید آورد، بر خلاف تصویری که از پیش در ذهن داشتهاید به تولید چیزی میپردازید که با ایده اصلی بسیار متفاوت بوده است.
این موضوع هنگامی اتفاق میافتد که شما بدون هیچگونه برنامه از پیش تعیینشده و بدون داشتن یک نقشه راه برای تولید محصولتان اقدام به خلق آن میکنید.
بهطور مثال روزها و ماهها در صدد این هستید که اپلیکیشنی با بستر پلتفرم ایجاد کنید که بتوانید با آن به ارائه خدمات منزل به مشتریان بپردازید. در ابتدا هدفتان فقط ارائه خدمات منزل بوده است ولی هنگامیکه پیش میروید چیزهایی به آن اضافه میشود که شما را از تمرکزی که باید بر روی آن ایده داشتهاید دور میکند.
بعد از مدتها متوجه میشوید که چیزی که تولیدشده است در نهایت آن چیزی نبوده که در ابتدا میخواستهاید. البته باید در نظر بگیرید که این اتفاق همیشه مسئله بدی محسوب نمیگردد، زیرا در بسیاری مواقع باعث تکمیلتر شدن محصول میشود. ولی موضوع این است که در هر دو صورت باید شما جوابی برای این سؤال داشته باشید تا بتوانید مشتریان را متقاعد کنید که محصول شما چیزی است که آنها به آن نیاز دارند.
2- آیا محصول ما در مقایسه با نزدیکترین کالای جایگزین وجه تمایز دارد؟
همانطور که میدانیم بسیاری از ایدههایی که در حال حاضر در کشور ما در حال اجراشدن هستند، ایدههای تکراری هستند و یا ایدههای پرورشیافتهای هستند که برای استفاده مردمان کشورمان بومیسازی شدهاند.
پس بهسختی میتوانیم بگوییم که ایده ما پیش از این اجرا نشده است یا اولین بار است که در حال اجراست. خُب! پس در این حالت چه باید بکنیم؟ به نظر من بهترین راهکار این است که به بررسی محصولات و خدماتی که پیش از این وجود داشتهاند بپردازیم و ببینیم که چگونه میتوانیم چیزی بهتر از آن تولید کنیم. به قول آقای ست گادین به دنبال گاو بنفشی باشیم که بتواند محصول ما را از دیگر محصولات متمایز کند.
باید محصول ما چیزی داشته باشد که بتواند جایگزین محصولات دیگر شود، اگر بخواهم مثالی برای این موضوع بزنم میتوانم به مایع لباسشویی تاژ اشارهای کنم. بسیاری از شرکتها مایع لباسشویی تولید میکنند ولی آیا تا زمان ارائه این محصول، کسی مختص لباسهای مشکی محصولی تولید کرده بود؟ خیر.
تنها با متمرکز شدن بر روی یک خصیصه در لباس، آنهم فقط بر روی رنگ، محصولی تولید شد که تا مدتها جایگزینی برای آن پیدا نشد. این محصول جایگزینی برایش نبود و خود توانست جایگزین محصولات دیگری شود.
3- آیا محصول ما یک دلیل قانع کننده در خود دارد که یک مشتری آن را بخرد؟
میگویند برای نخریدن یک وسیله هزار و یک دلیل وجود دارد، ولی برای خریدن آن تنها یک دلیل کافیست. و آن تنها دلیل قانعکننده مشتری برای خرید میتواند باشد.
با طرح این سؤال باید به دنبال چیزی باشیم که بتواند دلیل قانعکننده بسیار عالی برای خرید مشتری باشد. محصولی که تولید میکنید نباید بهگونهای باشد که هنگام خرید مشتری به خود بگوید که این محصول را شرکت دیگری هم تولید میکند، پس چه دلیل دارد که من آن را بخرم؟
اگر بتوانید جوابی برای این سؤال پیدا کنید، توانستهاید در ذهن مشتری ماندگار شوید. زیرا در این هنگام است که مشتری خود به طرفداری از محصول شما میپردازد و دیگر محصولی بهغیراز محصول شما خریداری نمیکند.
بهطور مثال هنگامیکه دیجی کالا شروع به فعالیت کرد، توانست یک دلیل برای مشتریان خود بیابد و آنهم این بود، مشتریان میتوانند محصولات را با دیگر محصولات مقایسه کنند، کاری که باید برای انجام دادنش به فروشگاههای فیزیکی مراجعه میکردند یا مشخصات محصولات را در پنجرههای مختلف مرورگرشان باز میکردند و آنها را با یکدیگر مقایسه میکردند. چه کار سختی!
شما خودتان چه دلیلی برای خرید محصولتان دارید، اگر توانستید خودتان را واقعاً قانع کنید، پس میتوانید مشتریان را هم قانع کنید.
4- آیا محصول ما با جامعه هدف مشتریان همخوانی و رابطه دارد؟
موتورسیکلت اسباببازی پنج دنده با حجم موتور 2000 سیسی برای کودکان دلبند شما، فقط با 999 هزار تومان!
اگر روزی بخواهم موتورسیکلت اسباببازی خریداری کنم، قطعاً با این مشخصات نخواهد بود. و هر فرد دیگری هم همین کار را میکند. زیرا میدانیم که این موتورسیکلت برای کودکان نیست و بههیچعنوان پدر و مادری حاضر نیست که کودک خردسالش سوار این مرکب شود و دچار سانحه شود. و البته این را هم باید در نظر بگیریم که اصلاً نمیتواند سوار شود.
این داستان بسیاری از دوستان کارآفرین است که فکر میکنند میتوانند چیزی را خلق کنند که به خاطر داشتن یک امتیاز بسیار بزرگ نسبت به محصولات رقیب میتواند مورد توجه مشتریان قرار گیرد. ولی درصورتیکه همین امتیاز بسیار بزرگ باعث میگردد که بههیچعنوان موردپذیرش مشتریان قرار نگیرد.
تنها دلیل این اتفاق این است که محصول آنها با جامعه هدف مشتریان همخوانی و ارتباط ندارد. برای اینکه آنها جامعه هدف خود را بهخوبی نشناختهاند و به بررسی سلایق، علایق و نیازمندیهای واقعی آنها نپرداختهاند. آنها تنها فکر میکنند که میتوانند چیزی را خلق کنند که دل مشتریان را ببرد تا عاشقش شوند.
این سؤال را با خود مطرح کنید و به بررسی این بپردازید که مشتریان واقعاً به چه چیزی نیاز دارند. اگر این کار را نکنید تنها مشتری محصول تولیدیتان، خودتان خواهد بود.
لطفاً موتورسیکلت اسباببازی پنج دنده با حجم موتور 2000 سیسی برای کودکان تولید نکنید!!!!
5- آیا محصول ما می تواند واقعا در ذهن مشتریان باور کارآمدی ایجاد کند؟
اگر خاطرتان باشد، سالها پیش هنگامیکه هنوز فروشگاههای اینترنتی به شکل و شمایل امروزی نبود فروشگاههایی وجود داشتند (البته امروز هم وجود دارد) که فقط روی یک محصول متمرکز میشدند و کمپینهای تبلیغاتی بسیار زیادی بر روی آن اجرا میکردند.
احتمالاً برای شما هم پیشآمده که یکبار از آنها خرید کرده باشید، برای من که پیشآمده بود. هنگامیکه آن محصول را خریداری و با پست دریافت کردم، هیچ شباهتی به آن چیزی که در تبلیغات بود، نداشت. آن وسیله آن کاراییهایی که میبایست داشته باشد را نداشت.
البته هنگامیکه با فرد فروشنده بهسختی تماس گرفتم، ایشان توضیح دادند که کارایی این دستگاه در کنار دستگاه دیگری تکمیل میگردد که باید آن را مجدداً خریداری کنم.
منظور من از بیان این داستان چیست؟ کاملاً مشخص است که این اتفاق باعث گردید که من دیگر ازاینگونه فروشگاههای اینترنتی خریداری نکنم. با کمی تحقیق فهمیدم که بسیاری از این دست فروشگاههای اینترنتی به همینگونه رفتار میکنند و البته متوجه شدم محصولی که آنها ارائه میکنند با آن کارآیی که باید باشد نیست.
اغلب اوقات ناخواسته، آنهم به دلیل ندانستن برخی مهارتهای طراحی محصول، محصولاتی تولید میکنیم که به خیال خودمان از کارآیی خوبی برخوردار است ولی در واقع در ذهن مشتری آن کارایی را ندارد.
اینجا باز هم داستان طراحی محصول به میل فردیمان مطرح میشود، نه میل مشتری که بزرگترین اشتباه در فرآیند طراحی محصول است.
به فکر طراحی محصول برای مشتری باشیم نه خودمان!!!
6- آیا نام و برندی که برای آن مدنظر قرار داده ایم واضح و شفاف است؟
قطعاً اگر بخواهید محصولی تولید و بازاریابی کنید میبایست نام و نشانی برایش انتخاب کنید. انتخاب نام و نشان مهمترین مرحله طراحی و بازاریابی محصول است.
شما هم احتمالاً دوست ندارید بسته پفکی بخرید که درونش چیپس باشد، هرچند چیپس هم خوشمزه است ولی شما پفک میخواستید. نام و برندی که برای محصول انتخاب میکنید میبایست با خصوصیات و ویژگیهای محصول همخوانی داشته باشد. اگر غیرازاین باشد مشتری به سراغش نمیآید و اگر بیاید هم یکبار بیشتر نخواهد بود.
بسیاری از کارآفرینان هستند که با سرمایهگذاریهای بسیار سنگین مبادرت به تولید محصولی مینمایند که دارای نام و برندی بسیار ضعیف میباشند. سالها تلاش میکنند و پس از صرف هزینههای سنگین ورشکست میشوند و از گردونه تولید خارج میشوند.
برخی کارآفرینان تنها فکر میکنند که داشتن یک نام و یک طرح به تنهایی میتواند برند آنها باشد. آنها فکر میکنند که خود محصول از نام و برند از اهمیت بیشتری برخوردار است و برخی هم آنقدر نام و برندشان را پیچیده میکنند که تشخیص کارآیی و عملکرد محصول برای مشتری آسان نخواهد بود.
نام و برند با توجه به جامعه هدف باید واضح و شفاف باشد بهگونهای که هر فردی با دیدن آن متوجه عملکرد و ویژگیهای محصول بشود.
از خود بپرسید آیا واقعاً نام و برند محصولی که تولید کردهاید واضح و شفاف است؟ انتخاب نام و برند کاری است که باید تحقیقات و بررسیهای بسیاری صورت پذیرد و هرچقدر که معقولانه برای این کار زمان بگذارید از نتیجه بهتری برخوردار خواهید شد. پیشنهاد میکنم که با متخصصان در این حوزه مشورت نمایید تا بتوانند بهترین راهکارها را به شما ارائه نمایند.
7- آیا کاراکتری که برای معرفی محصول درنظر گرفته ایم می تواند بیانگر برند محصول باشد؟
چند روز پیش داشتم مطلبی را در اینترنت میخواندم با عنوان “چیپس با طعم سنجاب” که در این مطلب اشارهای شده بود به نوع تبلیغ و طعم چیپسهای تولیدی در کشور مختلف که هرکدام از طعمهای مختلف و عجیبی برخوردار بودند.
در قسمتی از این مطلب به نقل از سایت Oddee بیانشده بود که شرکتی در انگلستان چیپسی با طعم سنجاب تولید کرده است. برایم جالب بود که بدانم این شرکت تولیدکننده محصول واقعاً طعم سنجاب را چشیده که محصولی با این کاراکتر تولید کرده است؟ بههرحال زیاد نمیتوان روی این موضوع قضاوتی داشت. زیرا ما با فرهنگ آن کشور و بسیاری از المانهای انتخابی این نام و این نوع برند محصول آگاهی نداریم.
چیزی که اینجا برای من جالب بود، این است که این شرکت بهواسطه همین انتخاب نام برای محصول خود توانسته است فروش خوبی از این محصول داشته باشد. قطعاً افراد کنجکاو بسیاری وجود دارند که بخواهند طعم یک سنجاب را امتحان کنند و البته این را هم باید در نظر گرفت که بسیاری افراد هیچ علاقهای به طعم سنجاب ندارند!
درهرصورت که بگذریم، نکتهای که میتوانم به آن اشاره کنم این است که کاراکتری که برای معرفی یک محصول باید در نظر بگیریم باید بهگونهای باشد که بتواند معرف برند محصول باشد و جامعه هدف حتماً در آن لحاظ شده باشد.
توجه داشته باشید که با چه کاراکتری میخواهید محصولتان را در اذهان عمومی جامعه ماندگار کنید. کاراکتری مورد پسند یا غیر قابل پسند؟!
8- آیا محصول ما ساده و در ذهن ماندگار است؟
اگر خاطرتان باشد زمانی طراحیهای گرافیکی و تبلیغاتی پر بود از شلوغبازیها و صفحات وب پر بود از دکمههایی به شکلهای کجومعوج با سایههای مشکی و دارای برجستگیهای خیلی زیاد که بیننده حس و حال خوبی از دیدنشان به دست نمیآوردند.
ولی بهمرور زمان اینگونه تبلیغات جای خود را به تبلیغات مفهومی و بسیار ساده دادند و صفحات وب با المانهای بسیار ساده که اصطلاحاً طراحی فِلَت به آنها گفته میشود صفحهآرایی میشوند.
این موضوع به این دلیل است که روانشناسان و متخصصان طراحی محصول پس از سالهای تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسیدهاند که محصولاتی که دارای سادگی بسیار ارزندهای هستند در ذهن مردم بیشتر ماندگار است.
در دورانی که اطراف ما پر شده است از دادهها و اطلاعات عظیمالجثه که در بیستوچهار ساعت زندگی ما را درگیر خودکردهاند، ذهن انسان دیگر به دنبال چیزهایی با پیچیدگیهای حتی ساده نمیرود!!! ذهن انسان فقط دنبال سادگیست و دوست دارد با کمترین انرژی مطلبی را در خود نگه دارد که زیاد برایش دردسر نداشته باشد.
ما هم در زمان طراحی محصول باید این موضوع را مدنظر قرار دهیم که آیا محصول ما آنقدر ساده هست که بهراحتی در ذهن مشتریان ماندگار باشد؟ محصولی که برای استفاده از آن نباید یک دفترچه راهنمای قطور هم کنارش قرار بدهیم تا مطالعه شود که بفهمند طرز کارش چگونه است. و بهاصطلاح به سه شماره بتوان از آن استفاده کرد.
9- آیا محصول ما قابل استفاده کنار دیگر محصولاتمان است؟
مدتها بود که به وبسایت زودفود سر نزده بودم، تبلیغی در خیابان نظرم را جلب کرد که مجدداً به این وبسایت مراجعه کنم، نام تجاری زود فود جای خود را به نام اسنپ فود داده بود.
به بررسی این موضوع که پرداختم متوجه شدم که این دو برند با یکدیگر ادغام شدهاند و وقتی سایت را به خوبی بررسی کردم دیدم که امکانی در سایت قرار داده شده بود که غذاهایی که برای حملشان نیاز به اجاره خودرو بود میتوانستند بهواسطه سامانه حملونقل اسنپ جابجا شوند. یا بالعکس اگر در سامانه حملونقل اسنپ ثبتنام کنید کد تخفیفی به شما داده میشد که میتوانستید از اسنپ فود خرید کنید.
در این هنگام بود که این موضوع به ذهنم رسید که در این مقاله حتماً به آن اشاره کنم. اسنپ محصولاتی (پلتفرمهایی) را تهیه کرده است که بتواند آنها را به یکدیگر مرتبط کند، یعنی محصولی که از قبل وجود داشت بتواند با محصول جدید مورد استفاده قرار گیرد.
این یک حرکت استراتژیک در طراحی محصول است تا بتوانید بهگونهای به خلق یک محصول بپردازید که آنها بتوانند کنار هم مورد استفاده قرار گیرند. البته منظور من این نیست که آنها را وابسته به یکدیگر کنید (مانند مثالی که در بخش 5 به آن اشاره کردم)، منظور من این است که باید خیلی هوشمندانه بتوانید محصولات را به یکدیگر مرتبط سازید تا مشتری با کمال میل بخواهد از هر دوی آنها بهرهبرداری نماید.
اگر دارای چند محصول هستید و یا تاکنون در طراحی محصولاتتان این موضوع را در نظر نگرفتهاید، حتماً این پرسش را از خود و همتیمیهایتان بپرسید تا به نتایجی دست یابید که بتواند شما را به نتایج ارزشمندی برساند.
10- آیا در طول زمان از لحاظ اقتصادی و نوآوری می تواند با دیگران رقابت کند؟
بعضاً محصولی تولید میکنیم که بهمرور زمان بهجای اینکه سودآور باشد برای ما هزینهبردار است. زیرا فناوریها و نوآوریهایی آمدهاند که بهمرور از محبوبیت محصول ما کاسته شده است و مشتریان دیگر به سراغش نمیروند.
یک زمانی برنامه یاهو مسنجر در هر سیستم رایانهای نصب بود و همه علاقهمندان به چت و گفتگوهای آنلاین این نرمافزار را ستایش میکردند درحالیکه اکنون دیگر خبری از این نرمافزار نیست.
از فناوریهای جدید استفادهشده بود و به اصطلاح امروزی بود، ولی بهمرور زمان از یاد کاربران رفت تا اینکه به ابدیت پیوست. پشتیبانی از این محصول (نرمافزار) برای یاهو به صرفه نبود زیرا یاهو به سمت نوآوری در محصول نرفته بود. نوآوری در محصول برای یاهو این بود که به سمت سیستم گفتگوهای آنلاین تحت دستگاه تلفن همراه برود، درصورتیکه این کار را نکرد. البته زمانی که به این سمت پیش رفت دیگر جایی برای رقابت با نرمافزارهایی مانند وایبر و واتساپ برایش نمانده بود.
اگر محصولی طراحی میکنید باید آیندهپژوهی داشته باشید و به شناخت بازارها و خلقوخوی مشتریان در سالهای آینده بپردازید. همیشه میبایست برای 5 سال آینده (شاید خیلی کمتر) خود یک آیندهپژوهی انجام دهید تا بتوانید محصولتان را مختص به یکزمان طراحی نکنید.
این را در نظر داشته باشید محصولی موفق است که مدام در حال بهروزرسانی و توسعه است. فکر نکنید که وقتی یک محصول طراحی شد دیگر نیاز به طراحی ندارد. مدام در فکر توسعه و بازنگری آن باشید. این کار با گرفتن بازخورد از مشتریان و آیندهپژوهی میسر است.
اقا دستتون درد نکنه خسته نباشید عالیییی بود
سلام دوست عزیز. سپاسگزارم از اظهار لطفت