شور و اشتیاق در کارآفرینی

شور و اشتیاق در کارآفرینی

آن‌ها شور و اشتیاق خود را پیدا کردند!

تا حالا شده ببینید شخصی سرمایه‌ای رو پس‌انداز کرده است و دارد یک فعالیت تجاری را آغاز می‌کند؟ می خواهد با شور و اشتیاق کارآفرینی کند. حتماً دیده‌اید که مدتی فعالیت می‌کند و پس از کش‌وقوس‌های زیاد و بالا و پایین کردن‌های متعدد در کار، آن کار را جمع کرده است؟ مطمیئنن خیلی از ما این ماجرا را دیده‌ایم و شاید خود ما هم آن را تجربه کرده‌ایم.

زمانی که پای صحبت با آن‌ها بنشینیم و از آن‌ها بپرسیم که چرا این کار را شروع کردید و چرا آن را تعطیل کردید، غالباً این را می‌گویند که اشتباه کردند که این کار را آغاز کردند. آن‌ها می‌گویند که سرمایه‌ای را جمع کرده بودند و به دنبال شروع یک کسب‌وکار پرسود برای خودشان بودند. باکمی تحقیق و جستجو دیدند که این کار از سوددهی بالایی برخوردار است. آن‌ها دیده بودند که افرادی در این کار مشغول شده‌اند و در این زمینه به موفقیت‌هایی رسیده‌اند.

این‌گونه افراد غالباً برای کار خود شریکی را هم در نظر می‌گیرند. شریکی که به کار مسلط است و می‌تواند حتی به‌تنهایی آن را مدیریت کند. آن‌ها صرفاً به این جهت که آن شخص تسلط به آن کار داشته است با او وارد یک سفر بی‌پایان شده‌اند. ولی نتیجه آن این است که این سفر پس از مدتی به پایان خود می‌رسد.

نتیجه‌این‌گونه کسب‌وکارها یک‌چیز است. شکست! البته نمی‌توان این را به‌تمامی این‌گونه فعالیت‌ها بسط داد. چون هستند کارهایی که بدین گونه شروع‌شده‌اند ولی از نتیجه بسیار خوبی هم برخوردار و موفق شده‌اند.

در آن‌سوی ماجرا حتماً شده ببینید که افرادی کاری را شروع می‌کنند، کاری که با حداقل‌ها شروع‌شده و پس از مدتی به نتیجه رسیده است. اگر پای صحبت آن‌ها هم بنشینید و بپرسید که چگونه این کسب‌وکار به این موقعیت رسیده است؟ یک پاسخ به شما خواهند داد. آن‌ها عاشق کارشان هستند.

برای شروع یک کسب‌وکار و کارآفرین شدن، باید چیزی را پیدا کنید که شمارا زنده نگه دارد! بله، درست است. زنده نگه دارد!

شروع یک کسب‌وکار با سختی‌هایی همراه است. یک شخص با انتخاب عنوان کارآفرینی برای خود، خود را وارد یک سفر بسیار طولانی و سخت می‌کند. باید این واقعیت را پذیرفت که کارآفرینی سخت است. چون با آغاز آن انواع مسائل برای کارآفرین پیش می‌آید، مسائلی مانند اخذ سرمایه و اعتبارات، مدیریت منابع انسانی، کسب مجوزها و بسیاری موارد دیگر. که اگر شخصی که کارآفرین می‌شود، عشق و علاقه‌ای به کار خود نداشته باشد، مطمئناً در نیمه‌راه دست از آن برمی‌دارد و دیگر سراغ آن کار نمی‌رود.

یک کارآفرین باید به دنبال شور و اشتیاق خود برود. به دنبال عشق خود. این شور و اشتیاق است که شمارا پایبند می‌کند که در برابر سختی‌ها ایستادگی کنید و این عشق است که سختی‌های کار را برای شما آسان، شیرین و لذت‌بخش می‌کند. انسان‌های موفق انسان‌های عاشقی بوده‌اند. اگر عاشق کار خود نباشید شکست می‌خورید.

فقط یک عاشق است که می‌تواند دست‌به‌کارهای دیوانه­وار بزند و برای موفقیت دقیقاً به همین نیازمندیم.

 

pic in enthusiasm 01 - شور و اشتیاق در کارآفرینی

شما هم شور و اشتیاق خود را پیدا کنید!

در خیلی از مواقع پیدا کردن تفاوت بین علاقه زیاد با عشق سخت است. دوست داشتن و علاقه زیاد، عشق نیست. دوست داشتن و علاقه زیاد مصداق مثال مطرح‌شده در بخش قبل است. آن‌ها دوست داشتند و یا علاقه زیادی داشتند تا کسب‌وکار ایجاد کنند. آن‌ها عاشق آن کار نبودند.

تاکنون جمله “دنبال کردن علاقه و اشتیاق” را بارها شنیده‌ایم. جمله‌ای که بر سر زبان خیلی از افراد است که شمارا ترغیب به راه‌اندازی کسب‌وکار می‌کنند. درواقع این جمله‌یک جمله کلیشه‌ای است که می‌توان برداشت‌های متفاوتی از آن داشت.

بارها این جمله را هم بسیار شنیده‌ام “من نمی‌توانم اشتیاق و علاقه خودم را پیدا کنم”. جمله‌ای که وقتی آن را می‌شنوم در ذهن خودم این را تجسم می‌کنم که آیا او به دنبال چیزی است؟ دنبال شیء ای که نمی‌تواند آن را بیابد؟

این جمله فقط گویای یک مسئله است. او برای خود بهانه‌ای را با این جمله تراشیده است. اگر انسانی بخواهد برای عدم پیشرفت و رشد نکردن در زندگی سرپوشی را انتخاب کند، این جمله، جمله‌ی بسیار کاملی است تا دست از تلاش بردارد و خود و دیگران را قانع کند که خواستم، ولی نشد!

پیدا کردن شور و اشتیاق و عشق مستلزم آموختن مهارت‌هایی است که اگر هر انسان آن را بیاموزد، قطعاً می‌تواند آن چیزی را که همیشه به دنبال آن بوده است را بیابد.

 

چه‌کاری را می‌خواهید با شور و اشتیاق انجام دهید؟

این اشتباه است که تمام فکر خود را فقط بر روی این متمرکز کنید که چه‌کاری می‌خواهید انجام دهید. چون این موضوع فقط بخشی از شور و اشتیاق کارآفرینی است. شاید برای شما هم غیرقابل‌باور باشد که بسیاری از انسان‌های موفق هم در بسیاری از مواقع هیچ علاقه‌ای به کارهایی که در طول روز انجام می‌دهند ندارند. بله درست شنیدید. ندارند!

آن‌ها در طول روز به دلیل مشغله‌هایی که برایشان ایجاد می‌شود، تمایلی به انجام دادن آن‌ها ندارند، ولی انجام می‌دهند. کارهایی مانند جلسات بی‌پایان، مذاکرات، بازبینی قراردادها، دعواهای حقوقی، سفر و بسیاری دیگر ازاین‌دست کارها که انرژی بسیاری از آن‌ها می‌گیرد.

اینکه فکر کنید شور و اشتیاق در تمامی کارهای روزانه شما باید وجود داشته باشد، یک اشتباه است. این خیلی خوش‌بینانه و رؤیایی است که انتظار داشته باشید تمام آن کارها برای شما لذت‌بخش باشد. در 95 درصد از کارهای روزانه شما، عدم اشتیاق به انجام دادن آن وجود دارد. و فقط 5 درصد از کارهایی که انسان‌های موفق و بالطبع شما انجام می‌دهید شگفت‌انگیز و لذت‌بخش است. مهم نیست که چه‌کاری باشد. مهم این است که از آن 5 درصد عالی نهایت لذت را می‌برید و در 95 درصد مابقی، واقعاً برای شما کسل‌کننده است.

تلاش کنید آن 5 درصد کار عالی و پرشور و اشتیاق را پیدا کنید و از آن لذت ببرید تا آن 95 درصد کار را بتوانید باعلاقه انجام دهید.

 

چرا می‌خواهید کاری را با شور و اشتیاق انجام دهید؟

همان‌طور که گفتم در طول روز کارهایی زیادی را انجام می‌دهیم که علاقه‌ای به انجام آن نداریم و این شامل 95 درد از کارهای ما است. ما عاشق انجام دادن آن کارها نیستیم. ما عاشق دلیل انجام دادن آن کارها هستیم.

هر شخصی دلیلی برای انجام دادن کارهای خود دارد. هر شخصی برای خود مأموریتی را مدنظر قرار داده است. یک آتش‌نشان مطمئناً دلیل محکم و قانع‌کننده‌ای را برای انتخاب این شغل داشته است. چراکه جنگیدن با شعله‌های آتش دلیلی فراتر از امرارمعاش برای او است. او دلیل این جنگ را فقط یک‌چیز می‌داند، عشق به خدمت به گرفتاران در آتش. آن‌ها به نتیجه کاری که انجام می‌دهند می‌اندیشند. آن‌ها شور و اشتیاق نهفته شده در پشت دلیل انجام دادن این کار را یافته‌اند. کاری که قطعاً از سختی‌های زیادی برخوردار است و گهگاه توأم با درد و رنج و آسیب‌هایی همراه است.

باید بدانیم که چرا؟ چرا باید این کارهایی را انجام دهیم که در بیشتر مواقع از انجام دادن آن‌ها حس خوبی نداریم و برای ما سخت و عذاب‌آور است و دارای شور و اشتیاق نیستند. در این صورت است که می‌توانیم شور و اشتیاقی زیبا در خود ایجاد کنیم.

 

 

چگونه می‌خواهید کاری را با شور و اشتیاق انجام دهید؟

می‌دانید چه‌کاری می‌خواهید انجام دهید و چرا باید آن کار را انجام دهید. این دو موضوع از اهمیت بسیار بالایی برای کسب شور و اشتیاق انجام کار برخوردار است. ولی مادامی‌که ماندانیم که آن کار را چگونه باید انجام دهیم، از اهمیت چندانی برخوردار نخواهند بود.

در ذهن خود تجسم کنید که در ارتفاعی بالغ‌بر 50 متر از سطح زمین به‌صورت معلق قرارگرفته‌اید و تنها وسیله مراقبت از شما یک بند است. بندی که خود را با آن از افتادن حفظ کرده‌اید. در این شرایط و درحالی‌که دارید با دهان خود سوت می‌زنید و آهنگی را می‌نوازید، به‌وسیله یک شیشه‌پاک‌کن، در حال پاک کردن شیشه‌های رنگی یک ساختمان عظیم‌الجثه هستید. مطمئناً کار راحتی نیست. حال این سؤال را من از شما می‌پرسم، چگونه این کار را انجام می‌دهید؟

شما قطعاً از خطرات احتمالی این کار باخبر هستید و می‌دانید که این کار از چه سختی‌هایی برخورداراست. ولی آن را انجام می‌دهید. فقط صرفاً جهت امرارمعاش دست به این کار را نزده‌اید. چون به‌احتمال زیاد بتوانید کارهای دیگری را با توانمندی‌ها و شجاعت خودتان به دست بیاورید. شما این کار را با شور و اشتیاق و عشق انجام می‌دهید. به دلیل آنکه روحیات شما با آن سازگار است و از انجام آن احساس خوبی دارید.

شما با این کار انرژی و انگیزه می‌گیرید. این کار را به خاطر خودتان انجام می‌دهید، به خاطر حس رضایت و هیجانی که با هر بار معلق شدن از این ساختمان و نتیجه‌ای نهایی آن به دست می‌آورید. شما متوجه شده‌اید که چگونه شور و اشتیاق خود را در چگونگی انجام دادن آن به دست بیاورید.

 

برای چه کسی  می‌خواهید کاری را با شور و اشتیاق انجام دهید؟

گه گاه شده کاری را انجام داده‌ایم که تمایل چندانی برای انجام دادن آن نداشته‌ایم. ولی با شور و اشتیاق آن را انجام دادیم و از نتیجه آن خرسند شدیم، آن‌هم به دلیل اینکه آن کار را به خاطر خودمان انجام نداده‌ایم. بلکه آن را برای یکی از عزیزترین افراد زندگی خود انجام داده‌ایم.

خانواده‌ای را تجسم کنید. پدر، مادر و دو فرزند نابالغ که در یک‌خانه لوکس و مجلل دریکی از بهترین نقاط شهر در حال زندگی هستند. مرد صاحب شرکت بازرگانی است و همسر او خانه‌دار است و وظیفه‌ای جز تربیت فرزندان ندارد. مرد دارای موفقیت‌های زیادی در کسب‌وکار خود است و درآمد بسیاری خوبی دارد. آن‌ها بسیار خوب در کنار هم زندگی می‌کنند. تا اینکه براثر یک اتفاق و همچنین به خاطر دلایلی آن فرد در کار خود ورشکسته می‌شود و تمام زندگی خود را از دست می‌دهد. به‌گونه‌ای که شرایط طوری ایجاب می‌کند که در خانه‌ای کوچک دریکی از بدترین مناطق شهر به ادامه زندگی بپردازند. قطعاً روحیه و امید در این خانواده به‌اندازه بسیار زیادی افت پیدا می‌کند. آن‌ها در شرایط بسیار بدی زندگی خواهند کرد.

به نظر بسیاری از افراد شاید این انتهای یک زندگی خوب و خوش باشد. ولی، به نظر پدر آن خانواده غیرازاین است. او مجدد دست‌به‌کار می‌شود و با تمامی مشکلات و سختی‌هایی که پیش روی خود دارد مبارزه می‌کند و مجدد به یک شرایط زندگی مناسب می‌رسند. اگر از او این سؤال را بپرسیم که چگونه این کار را انجام داده است؟ پاسخ آن این است که این کار را برای همسر و فرزندان خود انجام داده است. برای کسب رضایت آن‌ها دست به این کار سخت زده است تا آن‌ها مجدد در آسایش و آرامش قرار گیرند.

ما قطعاً شور و اشتیاق رضایت خاطر عزیزترین افراد زندگی‌مان را می‌توانیم برای انجام دادن کاری به‌کارگیریم. این شور و اشتیاق مانند سوخت یک جت جنگنده آتش عشق را فعال می‌کند و آن را به پرواز درمی‌آورد.

5 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید