هدفگذاری چیست و رابطه آن با هوش کارآفرینی چیست؟
همین که به خود بگویید میخواهم فلان کار را بکنم، این یعنی هدفگذاری کردهاید! از دیدگاه من هدفگذاری مقوله عجیب و غریبی نیست که شاید در اذهان بسیاری از مردم وجود داشته باشد.
چند مدتی هست که مبحث هدفگذاری نُقل محفل کلاسهای بسیاری از مجموعههای آموزشی شده است. این موضوع به یقین نشان دهنده آن است که این مبحث جایگاه ویژهای در ذهن مردم پیدا کرده است.
این موضوع نشان میدهد که انسان قرن بیست و یکم، انسانی است که میل به پیشرفت دارد و لازمه پیشرفت وجود هدفگذاری در زندگی است.
در پاراگراف اول مقاله، اصلاً قصد این را نداشتم که بگویم هدفگذاری بیاهمیت است یا نباید توجهی به آن داشت، خیر! تنها خواستم بگویم که هدفگذاری چیز سختی نیست که بخواهیم آن را بسیار عجیب و غریب جلوه دهیم.
هدفگذاری از یک تصمیم شروع میشود و به یک نتیجه منتهی میگردد. اما همین تصمیم به طی کردن از نقطه شروع تا نقطه نتیجه، باید شرایطی را داشته باشد که آن را باید بشناسیم.
هدفگذاری باید با شناخت صورت گیرد، باید بدانیم که شرایط و خصوصیت یک هدفگذاری هوشمندانه چیست و چه معیارهایی برای سنجش آن باید وجود داشته باشد.
در این مقاله میخواهم تعریفی از هدفگذاری داشته باشم و برخی شرایط مورد نیاز برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب را مورد بررسی قرار دهم. با من همراه باشید.
رسالت چیست؟
قبل از اینکه بخواهم به معنی هدفگذاری بپردازم لازم میدانم که به موضوع رسالت بپردازم. رسالت حلقه گمشده هدفگذاری در هر امری است، هم در زندگی شخصی و هم در کسبوکار!
رسالت یعنی اینکه ما به عنوان یک انسان و مخلوق خداوند متعال بدانیم که در زندگی چه مأموریتی داریم و برای چه اصلاً به دنیا آمدهایم.
موضوعی که متأسفانه بسیاری از مردم به هیچ عنوان توجهی به آن نمیکنند. البته من قصد ندارم موضوع را فلسفی جلوه دهم و مطالبی را بیان کنم که مقاله را از مسیر اصلی یعنی هدفگذاری دور کنم.
اما این را باید بدانیم که اگر میخواهیم در زندگی و کسبوکارمان هدفگذاری درست و هوشمندانهای داشته باشیم، میبایست پیش از آن بدانی که رسالت ما در زندگیمان چیست.
از زمانی که خودم را به عنوان فردی مستقل شناختم، همیشه به دنبال این بودم که بدانم چرا به دنیا آمدم، در زندگی چه کار مهمی باید انجام بدهم و انتهای زندگی من کجا خواهد بود.
کارهای زیادی انجام دادم و همیشه تلاش کردم که به دنبال این پاسخ باشم. همانطور که میدانید من در سال 1380 به واسطه یادگیری مهارت طراحی صفحات وب موفق شدم که در مسابقات مهارت ملی نفر دوم استان تهران شوم.
بعد از مدتی فعالیت حرفهای در این زمینه سازمان فنی و حرفهای کشور، مدرک مربیگری برای فعالیت در زمینه آموزش را به بنده داد و من مدتها در کنار کار اصلیام به آموزش پرداختم.
من رسالت خودم را پیدا کردم و فهمیدم که آموزش، چیزی است که من را به وجد میآورد و لذت بسیار زیادی به من میدهد. برای همین در زندگی هدفگذاری خودم را در راستای رسالتم انتخاب کردم.
شما هم میتوانید در زندگی به دنبال یک رسالت باشید تا بتوانید هوشمندانه هدفگذاری کنید تا به رسالت خودتان دستیابید.
کارآفرینان هم باید در زندگی شخصی و کاریشان یک رسالت برای خود انتخاب کنند. البته با مطالعاتی که من در این زمینه داشتم متوجه شدم که اغلب کارآفرینان موفق ایران و جهان توانستهاند به رسالت خود دست یابند.
همان رسالت باعث شده است که آنها به اهدافشان دست یابند و جایی باشند که اکنون حضور دارند. برای همین است که کارآفرینان موفق به هر کاری دست نمیزنند و در هر رشتهای وارد نمیشوند.
برای داشتن یک رسالت لازم است که خود را بشناسیم و بدانیم چه قابلیتها و چه توانمندیهایی داریم. برای همین پیشنهاد میکنم که ابتدا خودمان را به خوبی بشناسیم تا بدانیم که چه رسالتی داریم.
هدفگذاری چیست؟
همانطور که گفتیم اگر در زندگی رسالتی داشته باشیم، میتوانیم هدفگذاری کنیم. حال باید بررسی کنیم ببینیم که هدفگذاری چیست و چه شرایط و خصوصیاتی باید داشته باشد.
در ابتدای مقاله گفتم که هدفگذاری مقوله عجیب و غریبی نیست. به همین دلیل برای اینکه ثابت کنم که حرفم درست است توجه شما را به این پنج سؤال کلیدی معطوف میکنم. هدفگذاری یعنی:
- بدانیم رسالت ما در زندگی یا کسبوکارمان چیست؟
- بدانیم در حال حاضر در چه موقعیتی هستیم؟
- بدانیم که موقعیت مطلوب بعدی ما کجا قرار دارد؟
- بدانیم برای رسیدن به این موقعیت مطلوب باید چه اقداماتی انجام دهیم؟
- و بدانیم آیا مسیری که برای رسیدن به موقعیت مطلوب طی کردهایم درست است؟
آیا قبول دارید پاسخ دادن به این پنج پرسش کلیدی کار سختی نیست؟ من که فکر نمیکنم آنچنان سخت باشد که هر فردی با هر معلوماتی و هر سطح آگاهی نتواند پاسخ گوی آن به خود باشد.
هدفگذاری یعنی پاسخ دادن به همین پنج سؤال کلیدی، به همین راحتی! اما همین پنج سؤال باید تحت یک سری شرایط و خصوصت پاسخ داده شود که در ادامه مقاله به همین موضوع خواهم پرداخت.
هدفگذاری چرا برای یک کارآفرین مهم است؟
اگر در زندگی شخصی خود توانسته باشید به پنج سؤال کلیدی که در بخش قبل به آن اشاره شد جواب دهید، بهراحتی میتوانید در کسبوکارتان هم جوابی برای آن داشته باشید.
کسبوکار هم مانند زندگی است. یعنی مانند آن باید رسالت داشته باشید و بدانید که برای چی کسبوکارتان راهاندازی شده است. اینگونه است که میتوانید به سهولت هدفگذاری کنید و به آنها دستیابید.
اعتقاد دارم فردی که هدفگذاری هوشمندانهای دارد، دارای هوش کارآفرینی سرشاری است که میتواند به خوبی یک کسبوکار را هدایت کند.
در این بخش میخواهم به این بپردازم که چرا کارآفرینان باید به مهارت هدفگذاری تسلط داشته باشند. هدفگذاری یکی از مهارتهایی است که در هوش کارآفرینی برای آن اهمیت زیادی قائل هستیم.
در این فرصت به پنج دلیل اهمیت هدفگذاری در کارآفرینی میپردازیم. دلایلی که نشان میدهد هدفگذاری چرا به عنوان یکی از مهارتهای هوش کارآفرینی انتخاب شده است.
باعث بالا رفتن احتمال رسیدن به موفقیت میشود
همانطور که گفتم و شما هم میدانید، برای رسیدن به موفقیت در کسبوکار، داشتن هدف یک معیار است. به تعداد انسانهای روی زمین که خود تعاریف مختلفی از موفقیت دارند میتوانیم برای موفقیت تعریف داشته باشیم.
پس برای رسیدن به موفقیت، میتوانیم اهداف متعددی داشته باشیم. زیرا از خصوصیات مهم هدف و هدفگذاری صحیح این است که بتوانیم مجموعهای از اهداف زنجیرهوار در راستای رسالتمان انتخاب کنیم.
یعنی بتوانیم اهدافی را انتخاب کنیم که ما را در یک مسیر مشخص قرار دهد و ما را به نتیجه مطلوب که موافق رسالتمان است پیش ببرد. اینگونه احتمال بالا رفتن رسیدن به موفقیتمان هم بیشتر میشود.
موجب میشود در کسبوکار سردرگم نشویم
یکی از خصوصیات افرادی که دارای هوش کارآفرینی هستند این است که میدانند باید در چه مسیری حرکت کنند و چه اقداماتی انجام دهند.
همین آگاه بودن به مسیر، باعث میشود که کارآفرینان در کسبوکارشان سردرگم نشوند. و اگر اینگونه باشد نشان دهنده این است که توانستهاند به پنج سؤال کلیدی به خوبی پاسخ دهند.
این که بدانید چه کاری را در چه زمانی باید انجام دهید، موجب میشود که آگاهانهتر مسیر را طی کنید و سردرگم نشوید.
به طور مثال خود این مقاله، اکنون بخشی از یک هدف است که من آگاهانه برای کسبوکارم در نظر گرفتهام. من میدانم که چه مسیری را میخواهم بروم و میدانم که چه زمانی باید چه کاری انجام دهم.
برای همین است که اهدافم زنجیرهوار در راستای یک رسالت قرار دارد و من اینگونه در مسیر کسبوکارم سردرگم نمیشوم.
قدرت تمرکز و برنامهریزی را بیشتر میکند
اگر بگویم که قدرت تمرکز یکی از نعمتهای بسیار گرانبهایی است که خداوند به انسان داده است اغراق نکردهام. حال اگر بخواهم تمرکز را معنی کنم میتوانم بگویم که تمرکز یعنی همسو کردن توجه و اراده در یک راستا.
اهداف به کارآفرینان کمک میکند تا توجه و ارادهشان در راستای اهداف و رسالتشان قرار گیرد. یعنی به چیزهایی فکر و به کارهای عمل کنند که آنها را به خواسته مطلوبشان یعنی همان رسالتشان است برساند.
کارآفرینی که بتواند قدرت تمرکز خود را بالا ببرد نیاز به این دارد که یک برنامه مدون برای کارهایش داشته باشد. برنامهریزی هم یک دستاورد بزرگ است که هدفگذاری برای کارآفرینان به ارمغان میآورد.
پس داشتن هدف کمک میکند که بتوانیم قدرت تمرکز خود را بالا ببریم و به طبع آن برنامهریزی قوی هم داشته باشیم.
موجب تعهد و عملگرایی میشود
من متعهد شدهام که این مقاله را در کمتر از دو ساعت تمام کنم، زیرا یک هدف دارم و هدفم مشخص کرده است که با انجام دادن این کار میتوانم به رسالتم نزدیکتر شوم.
وقتی هدفی در راستای رسالتمان باشد و اگر با تمام وجود به دنبال هدف بروم، ناخودآگاه در ما تعهدی ایجاد میگردد که پایبند به اهدافمان باشیم.
داشتن هدف به ما کمک میکند که کارهایی را انجام بدهیم که شاید برایمان سخت باشید. کارهایی که شاید پیش از آن تصور انجام دادنش را هم نداشتیم.
داشتن هدف باعث میگردد که ما از محدوده امن خود خارج شویم و عملگرایانهتر رفتار کنیم. یعنی از محدوده فکر کردن خارج شویم و تفکراتمان را به عمل تبدیل کنید.
میتوانیم ارزیابی از جهت و مسیر کسبوکارمان داشته باشیم
پنجمین سؤال کلیدی این بود که بدانیم آیا مسیری که برای رسیدن به موقعیت مطلوب طی کردهایم درست است؟ پاسخ به این مسیر کمک میکند که بتوانیم ارزیابی از جهت و مسیر کسبوکارمان داشته باشیم.
با هدفگذاری میتوانیم بدانیم که آیا اقدامات ما، ما را در مسیر درستی قرار داده است یا خیر. برای داشتن ارزیابی نیاز به این است که بازگشتی به عقب داشته باشیم و به پاسخ چهار سؤال قبلی نگاه کنیم.
یعنی رسالتمان را مجدداً مورد توجه قرار دهیم، موقعیت زمان هدفگذاری خود را بازنگری کنیم، ببینیم موقعیت مطلوب ما کجا بوده است، اقدامات خود را بررسی کنیم و در نهایت ببینیم آیا اکنون در همان موقعیت مطلوبمان هستیم.
این چرخه پاسخ به سؤالات میبایست برای تمامی اهدافی که میخواهیم قرار بدهیم صورت پذیرد. حتی اهدافی که در یک زمان با هم دنبال میشوند.
این موضوع را باید همیشه به خاطر داشته باشیم که ما یک رسالت داریم و هزاران هدف متصل و همسو که زنجیرهوار به هم متصل هستند. که باید آن را همیشه ارزیابی کنیم تا از مسیر خارج نشویم.
چگونه هدفگذاری کنیم؟
همیشه شیرینترین بخش مقالهنویسی برای من، بخش چگونگی رسیدن به مهارتی است در موردش حرف میزنیم. اینکه چگونه مهارت را در زندگی شخصی و کاری خود بکار بگیریم.
بدون شک راهکارهای متفاوتی برای چگونگی انجام یک مهارت در زندگی وجود دارد. من تلاش میکنم که در اینگونه مقالات، رویکردی کاربردی داشته باشم و مطالبی را ارائه کنم که به سادگی قابل انجام باشند.
در این مقاله هم تلاش دارم چند راهکار عملی و کاربردی را ارائه کنم تا کارآفرینان عزیز بتوانند با انجام دادن آنها بهترین هدفگذاری را داشته باشند.
در ابتدای مقاله هم گفتم که هدفگذاری مبحثی عجیب و غریب نیست که بخواهیم مطالب عجیب و غریب را هم برای آن بیان کنیم. فقط کافی است بدانیم که یک هدف باید چه شرایط، خصوصیات و استانداردهایی داشته باشد.
یکی از تکنیکهای بسیار معروف برای هدفگذاری تکنیک SMART است. این تکنیک در واقع همان شرایط و خصوصیات یک هدف مؤثر است که در هدفگذاری باید آن را مدنظر قرار دهیم.
در ادامه مقاله به بررسی تکنیک SMART میپردازیم تا پنج معیار اصلی برای استانداردسازی یک هدف را بشناسیم و در کسبوکارمان استفاده کنیم.
1- هدف باید مشخص باشد
در هوش کارآفرینی هدف ما این است که بگوییم کارآفرینی صرفاً عمل کردن نیست، زیرا مادامی که آگاهانه و هوشمندانه کاری انجام نشود در عمل هم به مشکل برخورد خواهید کرد.
یکی از معیارهای درست بودن عملکرد ما این است که کاری که میخواهیم انجام دهیم باید کاملاً مشخص باشد. یعنی به واسطه یک هدف مشخص و معین کاری را انجام دهیم.
برای اینکه بتوانیم هدفی مشخص داشته باشیم باید آن را به زبانی روشن، واضح و شفاف بیان کنیم. یعنی خودمان بدانیم که چه قصد و نیتی داریم و چه کاری را میخواهیم انجام دهیم.
برای همین منظور باید آن را کاملاً مشخص شده در ذهنمان یا در دفتر اهدافمان بنویسیم تا بتوانیم آن را پیگیری کنیم و به نتیجه برسانیم.
2- هدف باید قابلاندازهگیری باشد
در مجموعه دورههای آموزشی کارآمدیر، در یکی از کارگاههای آموزشی به نام “مانیتورینگ کسبوکار” به موضوع ارزیابی عملکرد در کسبوکار میپردازیم.
در این کارگاه بیان میکنیم که عملکرد کسبوکار باید قابلاندازهگیری باشد. در این کارگاه معیارهایی را مشخص کردهایم تا بتوانیم کسبوکارمان را بسنجیم و ارزیابی کنیم.
در هدفگذاری هم باید این موضوع را مدنظر قرار بدهیم. زیرا هدفی که قابلاندازهگیری نباشد، قابل دستیابی هم نخواهد بود.
3- هدف باید دستیافتنی باشد
یکی از نکاتی که افراد دارای هوش کارآفرینی آن را همیشه به خاطر میسپارند این است که به دنبال اهدافی باید بروند که قابل دستیابی باشد.
در مبحث “سفیر هوش کارآفرینی” ما اعتقاد داریم که باید به دنبال رویایمان برویم و آن را بسازیم و کمک کنیم که دیگران هم رویایشان را بسازند. اما اینجا یک نکته وجود دارد که باید به آن اشاره کنم.
ما در هوش کارآفرینی قصد نداریم که به دنبال رؤیایی برویم که دستیافتنی نباشد. ما میخواهیم به چیزی دستیابیم که تصویرش را در ذهن ساختهایم و رؤیایش را بارها دیدهایم.
و این به این معنا نیست که باید اهدافی غیرمعقول و دستنیافتنی برای خودمان در نظر بگیریم. زیرا توانمندیهای خودمان را شناختهایم و میدانیم رسالتمان در زندگی چیست.
ما به دنبال اهداف واقعی هستیم، اهدافی که واقعبینانه است و قابلدستیابی در دنیای واقعی. نه در دنیای غیرواقعی و مجازی که صرفاً در ذهن ما ساخته شود و به عمل در نیاید.
4- اهداف باید مرتبط با هم باشند
انتخاب رسالت برای زندگی شخصی که قطعاً با زندگی کاری ما عجین شده است میتواند به ما کمک کند که اهدافی مرتبط با یکدیگر انتخاب کنیم. اهدافی که در یک راستا قرار گیرد و ما را از رسالتمان دور نکند.
مثلاً من به عنوان فردی که تدریس را رسالت شخصی و کاری خودم قرار دادهام، نباید اهدافی انتخاب کنم که من را از این مسیر خارج کند.
مطالعات، تحقیقات، دورهها و کارگاههای آموزشی من همگی در راستای اهداف و رسالتی است که برای خودم در نظر گرفتهام.
البته باید به یک نکته بسیار ظریف اشارهای داشته باشم. من گفتم که باید اهدافتان در یک راستا باشد، اما نکته کلیدی این است که تا آخر عمر بنا نیست که اهدافمان همه با یکدیگر مرتبط باشد.
اهداف میتوانند در راستای رسالت شما باشد، ولی میتواند غیر مرتبط با یکدیگر باشد. به طور مثال، رسالت آقای شاهرخ ظهیری این است که بتواند بزرگترین تولیدکننده در صنعت مواد غذایی باشد.
او ابتدا هدفش را راهاندازی شرکت مهرام قرار داد. اما آیا به همینجا بسنده کرده؟ خیر. زیرا ایشان بعد از آن شرکت به سراغ راهاندازی شرکت تولیدی وردا و همچنین صنایع غذایی گراندیس کردند.
5- اهداف باید زمانبندیشده باشند
تا حالا اصطلاح “باری به هر جهت” را شنیدهاید؟ یا جمله “بگذار برویم تا ببینیم چه میشود” را، که بسیار زیاد در جملات و گفتگوهای مردم پیدا میشود.
این جملات نشان میدهد که بسیاری از مردم کاری را شروع میکنند، بدون آنکه بدانند چه کاری میخواهند بکنند و در چه مدت زمانی باید آن را انجام دهند.
برای همین است که در هوش کارآفرینی و در مبحث هدفگذاری میگوییم که باید بدانیم چه کاری میخواهیم انجام دهیم . مهمتر از همه اینکه بدانیم این کار را در چه مدت زمانی باید انجام دهیم.
معمولاً ما انسانها به خاطر ماهیت فعالیتهای ذهنیمان و ادراکاتمان از محیط اطراف، یا زیاد خوشبینانه و یا زیاد بدبینانه اقدام به تخمین زدن زمان انجام یک کار میکنیم.
برای اینکه بتوانیم به درستی زمان رسیدن به یک هدف را مشخص کنیم باید از یک فرمول بسیار ساده برای تخمین زدن زمان رسیدن به هدف استفاده کنیم.
در این فرمول ما باید سه مقدار زمانی برای انجام کار در نظر بگیریم:
- بهترین برآورد (کوتاهترین زمان)
- بیشترین احتمال (مشابهترین برآورد به واقعیت)
- بدترین برآورد (طولانیترین زمان)
حالا وقت این هست که این مقادیر را با هم به شکل زیر محاسبه کنیم.
مقداری که به دست میآید میتواند به عنوان مقدار زمانی لحاظ گردد که شما برای دستیابی به اهدافتان به آن نیاز دارید.
البته این را هم باید در نظر داشته باشید که خود این تخمین عدد نهایی نیست، اما بسیار نزدیک به عدد مورد نظر ما خواهد بود.
نتیجه گیری
در این مقاله تلاش کردم به معنی هدفگذاری بپردازم و رابطه آن را با هوش کارآفرینی نشان دهم. در همین راستا با موضوع بسیار مهم رسالت آشنا شدیم و متوجه شدیم که وجود رسالت حلقه گمشده هدفگذاری است.
هنگامی که توانستیم رسالت خودمان را پیدا کنیم، میتوانیم هدفگذاری هوشمندانهتری داشته باشیم. برای هدفگذاری پنج سوال کلیدی مطرح کردیم که پاسخ به آن میتواند شاکله اصلی هدفگذاری محسوب گردد.
در ادامه مقاله به این پرداختیم که چرا هدفگذاری برای کارآفرینان مهم است و چرا هدفگذاری یکی از مهارتهایی است که در هوش کارآفرینی لحاظ شده است.
و در انتهای مقاله به این پرداختیم که چگونه میتوانیم هدفگذاری هوشمندانهای با تکنیک SMART داشته باشیم. این تکنیک در واقع یک معیار برای استانداردسازی یک هدف است.
امیدوارم به واسطه مطالعه این مقاله متوجه شده باشید که چه رسالتی در زندگی شخصی و کاری خودتان دارید و چگونه در راستای رسالتتان هدفگذاری کنید.
عالی بود استاد زارعی
البته من خودم در هدف گذاری هام شروع عالی ای دارم منتها زود دلسرد میشم
سلام. سپاسگزارم از اظهار لطفتون.
دوست عزیز اگر هدفهایی که دارید را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید به دست آوردنشان برایتان راحت تر میشود.
اینگونه کمتر دلسرد میشوید و ادامه دادن برایتان راحتتر خواهد بود.
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
موفق باشید دوست عزیز