کارآفرینی چیست؟
کارآفرینی چیست؟ این سؤال، سؤالی هست که در بسیاری از مواقع از من پرسیده میشود. سؤالی کوچک ولی با جوابی بسیار بزرگ و گسترده.
تعاریف زیادی از کارآفرینی وجود دارد، از تعریف ریچارد کانتیلون و آدام اسمیت که درقرن هفدهم و هجدهم برای اولین بار از این واژه استفاده کردند گرفته تا تعریفی که ژوزف شومپیتر حدود یک قرن پیش آن را مطرح کرد.
البته معنا و مفهوم کارآفرینی که ما در عصر حاضر آن را درک کردهایم به تعریفی که آقای ژوزف شومپیتر در سال ۱۹۲۸ آن را مطرح کرد نزدیکتر است. زیرا وی اعتقاد داشت که کارآفرینی رابطه نزدیکی با نوآوری دارد، چیزی که ما در این زمان به شدت به آن نیازمندیم.
ژوزف شومپیتر اولین بار کارآفرینی را اینگونه تعریف کرد” عصاره کارآفرینی در درک و بهرهبرداری از فرصتهاست” و بعدها کارآفرینی را با دیدگاهی گستردهتر و کلانتر تعریف کرد و کارآفرینان را کسانی دانست که اقتصاد و سازمانها را زنده میکنند، افرادی که کمبود آنها در بسیاری از سازمانهای دولتی ما به شدت احساس میگردد.
همانطور که گفتم نوآوری از ملزومات اصلی کارآفرینی از دیدگاه آقای ژوزف شومپیتر است. او اعتقاد داشت که نوآوری را میتوان به پنج شیوه ارائه کرد:
- معرفی یک کالای جدید
- بهکارگیری یک شیوه جدید برای تولید یک محصول قدیمی
- ایجاد یک بازار جدید برای یک محصول موجود
- کشف و بهکارگیری یک منبع جدید برای تأمین مواد اولیه
- ایجاد یک ساختار جدید برای یک صنعت موجود
پاسخ ریچارد کانتیلون به سؤال “کارآفرینی چیست؟”
ریچارد کانتیلونیک اقتصاددان فرانسوی-ایرلندی بود که در قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی میزیست که اعتقاد داشت کارآفرین یعنی “کسی که کسبوکاری را سامان میدهد و ریسک این کار را میپذیرد. به این امید که از این ریسک کردن، سودی به دست آورد”. این تعریف، تعریفی است که بیشتر مردم از کارآفرینی در ذهن خود دارند.
یعنی فردی که دارای سرمایه است، شروع به راهاندازی یک کسبوکار میکند و افرادی را به استخدام خود در میآورد تا بتواند یک محصول یا یک خدمت را عرضه کند.
این تعریف که برای ۳۰۰ سال پیش است، متأسفانه در اذهان عمومی ثبت شده و باعث این شده است که بسیاری از انسانهای توانمند به واسطه نداشتن سرمایه زیاد به دنبال کارآفرینی نروند. زیرا برای کارآفرین شدن، سدی را پیش روی خود میبینند که نمیتوانند آن را بردارند، سدی به نام سرمایه!
همانطور که در ابتدای مقاله مطالعه کردید در یکصد سال اخیر تعاریف بسیاری از کارآفرینی مطرح شده که توانسته دیدگاههای تازهای نسبت به کارآفرینی را در اذهان ایجاد کند. در ادامه مقاله هم به تعاریف دیگر میپردازیم تا بتوانیم کارآفرینی را به زبانی بسیار ساده و عمومی تعریف کنیم.
پاسخ هوارد استیونسن به سؤال “کارآفرینی چیست؟”
به نظر ایشان “کارآفرینی تعقیب فرصتهاست. فرصتهایی که فراتر از منابعی هستند که امروز در دسترس داریم“. تأکید فراوان وی بر فرصت گرا و فرصتجو بودن گویای این است که یک کارآفرین به دنبال فرصتهایی است که دیگران آن را نمیبینند. فرصتهایی که در ورای داشتههای کنونیمان است، یعنی در سرزمینهای ناشناختهها!
افرادی که توانستند به دنبال یک فرصت جدید برای خلق یک محصول یا یک خدمت باشند کارآفرینانی هستند که توانستند از حیطه داشتههایشان خارج شوند و چیزهایی را کشف کنند که موجب باروری اقتصاد در کسبوکارشان شده است.
همچنین ایشان اعتقاد داشتند که هر فردی میتواند در زمره کارآفرینان قرار گیرد، تنها کافیست بر فرصتجویی و ریسکپذیری تمرکز داشته باشد.
پاسخ ریچارد گوردون بتی به سؤال “کارآفرینی چیست؟”
ایشان نویسنده کتاب (Entrepreneurship for the eighties) هستند که اعتقاد دارند کارآفرینان انسانهای متفاوتی نسبت به دیگر افراد جامعه هستند، زیرا کارآفرینان را افرادی عملگرا و اقدام کننده میداند.
وی اعتقاد دارد که کارآفرینان بیشتر به دنبال اقدام و عمل هستند تا حرف زدن و عمل نکردن! آفتی که متأسفانه بسیاری از انسانها به آن دچار هستند! آفتِ حرفِ بدون عمل!
این تفاوت بزرگترین عامل موفقیت کارآفرینان است، زیرا اینگونه افراد سازنده هستند، نه صرفاً سخنران یا متفکر! کارآفرینان راهکار را در اقدام کردن میدانند.
پاسخ وسپر به سؤال “کارآفرینی چیست؟”
وسپر نویسنده کتاب (New Venture Strategies) تعریف بسیار زیبایی از کارآفرینی دارد. او معتقد است کارآفرینی یعنی ارزشآفرینی!
به عبارتی او معتقد است کسبوکاری که بتواند پنج نفر را مشغول به کار کند و ارزش بالای اقتصادی ایجاد کند نسبت به شرکتی که هزاران نفر را به استخدام خود در آورده باشد ولی نتواند ارزشی ایجاد کند به کارآفرینی بیشتر نزدیک است.
در واقع او بین کارآفرین و شغل آفرینی تفاوت بسیار زیادی قائل است.
پاسخ حسن زارعی به سؤال “کارآفرینی چیست؟”
با توجه به اینکه کارآفرینی در عصر حاضر دستخوش تغییرات فراوانی قرار گرفته است، معنا و مفهوم متفاوتی نسبت به گذشته دارد. با مطالعاتی که در این زمینه داشتم برای کارآفرینی معنا و مفهومی را برای خودم تعریف کردم. معنایی که در کنار تمامی این تعاریف که از بزرگان علم کارآفرینی وجود دارد، همیشه ذهنم را معطوف به خود کرده است:
من اعتقاد دارم کارآفرینی، یعنی اینکه فردی به واسطه تغییر سبک زندگی، ابتدا خود را آنقدر توانمند سازد که بتواند کسبوکاری را برای خود راهاندازی کند و آن را مدیریت کند، یعنی خودکارآفرینی کند. بعد با تفکر و عملگرایی نوآورانه و خلاقانه، ایده و فرصتی را ایجاد یا پیدا کند، تا بتواند با پذیرش ریسک و با حداقل منابع، ارزشآفرینی کرده و جهت توسعه آن برای دیگران شغل ایجاد نماید.
در این تعریف، تأکید من بر این است که فرد کارآفرین ابتدا باید از خود شروع کند. یعنی به پرورش خود بپردازد، زیرا کارآفرینی یک علم و مجموعهای از مهارتهاست که ابتدا باید آن را در خود ایجاد کرد، و این تغییر به واسطه سبک زندگی کارآفرینانه است.
هنگامیکه یک فرد بتواند برای خود کسبوکاری ایجاد نماید و بتواند آن را مدیریت کند، قطعاً میتواند برای دیگران هم شغل ایجاد نماید. در غیر این صورت کارآفرینی مسیر بسیار سختی برای او خواهد بود.
فردی که سبک زندگی کارآفرینانه را انتخاب کرده است، همیشه به دنبال یک فرصت و یک ایده است و اگر نتواند آن را بیابد، آن را میسازد. پیدا کردن یک فرصت و یک ایده نیاز به یک تفکر نوآور و خلاق دارد، تفکری که بتواند به عمل منتهی شود.
کارآفرین با پذیرش ریسک و مقابله با عدم قطعیتهای موجود در ابتدای راه، باید بتواند با حداقل منابع موجود ارزشی ایجاد کند که دیگران متقاضی آن شوند. یعنی ارزشی ایجاد کند که مشتریان حاضر باشند برای آن پول پرداخت کنند. اینگونه میتواند برای توسعه کسبوکار خود اقدام به استخدام افرادی نماید که در مسیر رشد و پیشرفت کسبوکارش یاریرسان او باشند.
با تشکر از مقاله خوبتون.
موفق و پیروز باشید 🙂
با سلام خدمت شما استاد عزیز و گرامی
خوشحالم که مقاله بنده مورد پسند حضرتعالی قرار گرفت.
موفق و پیروز باشید